مخاطبپسندی سریال “رحیل” و نیاز به کانونی برای جلب استعدادها
[ad_1]
سریال “رحیل” سریالی است با درونمایه تاریخی و زیاد تر حادثه ای و با بازنمایی اتفاقات تبدیل سقوط قاجار و ظهور پهلوی ولی قرارگیری رگه های عاشقانه در سریال و شکل گیری یک دوئل عاشقانه بین دو کاراکتر مثبت و منفی به نامهای اصلان و زمان بر سر وصال محا، علتشده به غیر از طیف میانسال، مخاطب جوان و نوجوان نیز از سریال استقبال کند.
قطعه تیتراژ سریال رحیل با نام “یا عشق تو یا هیچ کس” ساخته محمد نصرتی است با آواز میثم اکبری و شعر و همخوانی سهیلا اسدی و به نظر میرسد ورای تن وجه عاشقانه و کلامی که سوز دلی دارد و به قول جوانان این روزگار “سمّی” است، نوعی تنظیم موسیقی هوشمندانه با ترکیب سازهای سنتی و مدرن و یقیناً همخوانی بانوان به گفتن رکنی از داستان، جهت ساز آن شده که تیتراژ “رحیل” همپای سریال دیده بشود.
ردپای دو جوان بااستعداد به نام های محمد نصرتی و میثم اکبری در موسیقی تیتراژ سریال “رحیل” را کنار معارفه شماری از بازیگران جوان و باانگیزه نظیر گیتا راد، علی عباسیزاده، شاهو رستمی، هانیه غلامی و غزاله اکرمی و… که میگذاریم فهمید میشویم سریال رحیل در کنار تیم تشکیل و بازیگران خبره، جایی اختصاصی باز کرده برای جوانترها تا از طریق یک سریال پرحادثه دیده شوند.
طراح و تهیهکننده سریال “رحیل” رامین عباسیزاده است که به غیر از معارفه هر چه زیاد تر سالار عقیلی از طریق واگذاری آوازخوانی تیتراژ سریال تاریخی عاشقانه “پریدخت”، در اسبق تولیدش معارفه چهره هایی همچون بهاره افشاری از طریق سریال “او یک فرشته می بود”، شهاب حسینی از طریق سریال “پلیس جوان”، علیرضا کمالی از طریق سریال “انقلاب قشنگ” و شهریار ربانی از طریق سریال “احضار” و… به چشم میخورد و به جز این در زیاد تر تولیدات خود تلاش کرده کنار بزرگان بازیگری، جایی را هم برای جوانترها قرار دهد تا به این طریق مسیری بگشاید جهت ورود نیروهای تازه نفس به حیطه عکس.
سریال تاریخی “رحیل” که به فصل دوم رسیده ، میانه پخش خود با آرای مختلفی مرتبط با اشارات اجتماعی-سیاسی کار، قرابت های داستانی، دکورهای سنگین، طراحی بصری قابل اتکا، وجوه آیینی و… روبه رو شده و ویژگی مهم سریال آن بوده که رسانه ها ورای نحله سیاسی خود، سریال را قابل تامل دانسته اند.
در این شرایط این که از تهیهکننده سریال انتظار برود در کنار ادامه تشکیل سریالهای دراماتیک غنی و مخاطبپسند، کانونی را هم برای تشکیل انسجام در معارفه چهره های تازه هنری-اعم از هنرپیشه تا موزیسین و خواننده و حتی تخصص های پشت صحنه- راه اندازی کند انتظار بیجایی نیست. این که مدام از مدیران بالادست بخواهین به جستوجو پرورش نیرو باشند ره به جایی نمیبرد چون کشف و معارفه توانایی را باید تهیهکننده و کارگردانانی انجام بدهند که سابقه مشهود در تشکیل آثار سمپاتیک دارند. درنظر بگیرید که سالها سپس از کشف محمدرضا گلزار توسط ایرج قادری و معارفه به سینما، او هم چنان چهره ای قابل قبول برای عرصه عکس است چون ایرج قادری خود سابقه سالها کار سینما داشت و میدانست چه چهره ای مناسب پرده عریض است یا علی حاتمی که از طریق سریال هزاردستان، کلی چهره تئاتری را به تلویزیون آورد یا شهاب حسینی که توسط رامین عباسیزاده در سریال پلیس جوان نقش گرفت و چهره شد و تا دریافت جایزه بازیگری جشنواره کن پیش رفت و تا این مدت هم انتخاب اول تعداد بسیاری از کارگردانان است.
امثال ایرج قادری و علی حاتمی که مرحوم شدند ولی باید هشداری داد به امثال رامین عباسیزاده که قبل از آن که دیر بشود، در کنار تشکیل سریالهای ژانریک به سمت راه اندازی کانونی برای جلب توانایی های واقعی و معارفه آنها به عرصه عکس باشند به خصوص که در سالهای تازه مقوله کشف توانایی به دست افرادی ناآگاه و کم توان افتاده که بعضی اوقات با ساخت یک فیلم مدعی استادی بازیگری جلوی دوربین خواهد شد که نتیجه اش هم زیاد نارضایتی هنرجویان است. اگر تهیهکننده سریال “رحیل” به سمت راه اندازی کانون استعدادیابی با وجود جمعی از اساتید و اهل فن برود و فقط افرادی را به گفتن مشاور و مدرس داخل این کانون کند که در معارفه توانایی به پروژهها، کارنامه مشهود دارند قطعا کمکی خواهد می بود به همه پروژه های سینمایی و تلویزیونی که از تکرار مکررات و منفعت گیری کلیشه از چند بازیگر خاص درآیند. صدالبته که این چنین کانونهایی میتوانند یار عملیاتی مراکز دانشگاهی هم باشند و این طور نخواهد می بود که برای مثال عقبه چند دهه ای یک دانشکده برای عدم ربط موثر با تهیهکننده و کارگردانان کاربلد، زیر سوال برود.
[ad_2]
منبع