مداحان بازی کردند، زن و مرد کنار هم روی سکو نشستند/ برای بقیه مردم عادی این چنین موردی عیب بزرگی برداشت نمیشود؟!_طلوع شرق
[ad_1]
به گزارش طلوع شرق
روز جمعه، ورزشگاه سهند واقع در خزانه بخارایی، ناظر یک مسابقه فوتبال از جنسی متفاوت می بود. این مسابقه که پیش از این گفتن شده می بود قرار است درآمد حاصل از آن به مردم فلسطین و لبنان اهدا شود، بین دو تیم اصحاب رسانه نزدیک به جریان خاص و یقیناً جمعی از مداحان برگزار شد که اتفاقات درخوری در آن رقم خورد. بدون درنظرگرفتن تیمی متشکل از مداحان که خود میتواند سوژه مجزایی باشد، وجود تماشاگران روی سکو و دور فنس محل برگزاری این مسابقه خودنمایی میکرد. این جنس خودنمایی هم متفاوت با شوروشوق آنها برای تشویق طرفین می بود؛ چراکه نوشته مهم عدم تفکیک سکوها بین زنان و مردان می بود.
تماشاگران در کاری دلنشین به طور خانوادگی کنار یکدیگر نشستند و بازی را تماشا کردند. زن و مرد در کنار دیگر افراد خانوادهشان در ورزشگاه کوچک سهند به تشویق تیم خودی پرداختند تا سهمی در این مسابقه داشته باشند. دلنشین است که انتشار کردن ویدئوی تشویقکردن این تماشاگران به طور زیاد اختصاصی و خاصی در چند رسانه بازتاب داده شده و آنها با شوروشوق از این اتفاق نوشتند.
قبل از ورود به او گفت و گو مهم، باید همینجا پافشاری کرد که رخداد دلنشین و مورد تأییدی است؛ این که در این چنین شرایطی زن و مرد در قالب خانواده کنار یکدیگر بنشینند و یک مسابقه فوتبال را تماشا کنند. این که اتفاقا چند چهره رسانهای شاغل در تلویزیون با همان نگاه خاص هم در ترکیب تیم رسانه به میدان بروند و ناظر این چنین صحنههایی هم باشند درخور دقت است. دستکم تعدادی از آنها همانند تعداد بسیاری از تفکرات جناح وابسته میتوانند پی ببرند که برگزاری یک مسابقه فوتبال با وجود تماشاگران زن و مرد که روی سکو کنار یکدیگر مینشینند نیاز به «زیرساخت» خاصی ندارد و قرار نیست جاری شگفتوغریب رقم بخورد.
قضیهای که ذهن را دچار میکند این است که چرا برای مسابقهای که یک پای آن مداحان می باشند، ورود زنان به ورزشگاه و تماشای خانوادگی این مسابقه ایرادی ندارد ولی برای بقیه مردم عادی این چنین موردی عیب بزرگی برداشت میشود که نیاز به بهبود زیرساخت و مابقی ماجرا دارد! به گمان زیاد به ذهن تعداد بسیاری خطور خواهد کرد که نباید این چنین مسابقهای آنهم در این چنین سطحی را با مسابقات مهم قیاس کرد. این مورد صحیحی است ولی حتما در ادامه به این نقد هم پرداخته میشود که مثالهای ریزتر و بیاهمیتتری از این مسابقه هم وجود داشته که اجازه ورود زنان به ورزشگاه داده نشده، چه برسد به این که بخواهند خانوادگی یک رقابت ورزشی را تماشا کنند.
او گفت و گو مهم اینجاست که چطور برای این چنین مراسمی، سختگیریای در کار نیست ولی برای یک مسابقه فوتبال در سطح کلی، دلواپسان از راه میرسند و چندین و چند برنامه ریزودرشت میتراشند. آشکار است که این چنین موضوعی فقط معطوف به ورزشگاه کوچکی در یکی از منطقههای تهران نمیشود. پیشتر حداقل در چند نوبت در همین ورزشگاه آزادی که این روزها در دست تعمیر است و اجازه ورود به زنان برای تماشای مسابقه فوتبال به بهانه مهیانبودن زیرساخت داده نمیشد، زن و مرد کنار یکدیگر مینشستد و در برنامههای غیرورزشی سهم پررنگی داشتند. پرسشی که همان زمان هم نقل شده می بود این است که چرا برای آن برنامهها فردی دلواپس زیرساخت، سرویس بهداشتی، ورودی و خروجی مجزا نیست ولی تا اسم فوتبال به بین میآید این چنین نگرانیهایی با ضریب بالا خودنمایی میکند؟
مجدد نیاز به پافشاری است تا روشن شود وجود خانوادگی روی سکوهای ورزشی امری پسندیده است و حتی اگر این مورد برای برنامههای غیرورزشی هم باشد باز باید به لحاظ رسانهای مورد پوشش قرار بگیرد تا اشکار شود هنگامی افراد به طور خانوادگی روی سکوهای ورزشگاه مینشینند قرار نیست اتفاق شگفتوغریبی رخ دهد. با وجود این، داستان «خودی» و «غیرخودی»کردن سکوهای ورزشگاه هم از آن دست داستانهای غیرقابل فهمیدن برای عامه مردم است که قاعدتا نه به وفاق ملی، بلکه به دوقطبی امکان پذیر منجر شود.
قسمت شگفت داستان این است که پیشتر حتی در رقابتهای زیاد سطح پایین، مانع از ورود مادران برای تماشای بازی فرزندان خردسال شدهاند. این، یکی از دهها موردی است که مشخص می کند چرا نباید به بهانه دوستانهبودن رقابت مداحان آن را در مقام قیاس به بین کشید. علاقهمندان به دنیای ورزش پیشتر حتما ماجرای مادرانی را که میخواستند به سالن برگزاری رقابتهای کاراته بروند و مسابقه فرزند خردسالشان -روی این کلمه خردسال باید پافشاری شود- را از نزدیک تماشا کنند ولی از ورود آنها ممانعت شد، شنیده و پیگیری کردهاند.
اینجا مجدد همان نقطهای است که باید یکی دو سوال کلیدی نقل شود که چرا این محدودیت شامل یک قشر خاص نمیشود و چرا از همین برنامهها الگوبرداری نمیشود؟
آن زمان مسئول زمان از این میاو گفت که دستورالعمل کلی است و گفتن شده اجازه ورود زنان به هیچکدام از ورزشگاهها در زمان برگزاری مسابقات مردان داده نشود. آن ماجرای شگفت را باید کنار این داستان تشویق و وجود خانوادگی در بازی مداحان گذاشت تا اشکار شود چطور یک داستان ساده میتواند روی ماجرای وفاق ملی اثرگذار باشد. یقیناً در این برهه نیاز است روشنگری شود که داستان ورود زنان به ورزشگاههای برای تماشای مسابقه فوتبال یکی دو سالی میشود که با پیشنهاد، سختی و تهدیدات فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا، در ایران مقداری بهتر شده ولی آشکار است که این ماجرا بهصورت ناقص اجرا میشود. برای مثال تعداد زیاد محدودی از زنان میتوانند به ورزشگاه بروند و مطابق معمول هم که بدترین و دورافتادهترین جایگاه را در اختیار آنها میگذارند. اینها منهای در نظر گرفتن شرایط یکی دو شهر اختصاصی ایران است که حاضر نیستند اجازه بدهند زنان برای تماشای مسابقه فوتبال به ورزشگاه بروند. بعد در این چنین فضایی، فکر این که در بازه وقتی مختصرمدتی، تماشاگران بتوانند به طور خانوادگی به ورزشگاه بروند مقداری غریب است.
اینجا مجدد همان نقطهای است که باید یکی دو سوال کلیدی نقل شود که چرا این محدودیت شامل یک قشر خاص نمیشود و چرا از همین برنامهها الگوبرداری نمیشود؟ آیا در چند نوبتی که زنان و مردان روی سکوهای ورزشگاه کنار یکدیگر نشستند و رقابت یا برنامهای را جستوجو کردند، اتفاقی افتاد؟ این سوالها درست در دولت فردی نقل میشود که پیشتر خودش از منتقدان راه ندادن زنان به ورزشگاههای فوتبال بوده است. مسعود پزشکیان، وقتی که نماینده مجلس می بود و داستان تلخ مشهد رقم خورد که مانع از ورود زنان به ورزشگاه شدند و به طور زنان اسپری فلفل پاشیده شده می بود، بهشدت از این اتفاق گله های کرده و حرف های می بود: «روندی که الان وجود دارد و رفتاری که انجام خواهند داد، خودبهخود عدهای را علیه انقلاب، اسلام و دین قضیهدار میکنند. هنگامی زنان در همه مجامع اعم از مسجد و دانشگاه میتوانند وجود اشکار کنند، اما اجازه ورود آنها به استادیوم را ندهیم، رفتاری نادرست است. این که بلیتفروشی کنیم سپس اجازه ندهیم داخل شوند و سپس آن حرکت را با آنها کنیم، با هیچ منطقی سازگار نیست. من چیزی در شرع و قانون نمیبینم که اجازه ورود زنان به این مکانها را ندهد. میتوان همه ملاحظاتی را که آقایان مد نظر دارند در نظر گرفت و اجازه وجود داد. دلیلی ندارد ما برای وجود زنان در همه مکانهای که میتوانند وجود اشکار کنند ممانعت تشکیل کنیم. بههرحال عدهای نمیخواهند در جامعه این اتفاق بیفتد و میخواهند تفکر و ذهن بسته خودشان را در جامعه تحمیل و اعمال کنند و این روش جز با نگاه و مطلب اجتماعی قابل برگشت نیست؛ یعنی جامعه باید صدای خودش را بلندتر از صدای آنها به گوش رساند آنها صدایشان را با برخورد با زنان به جامعه میرسانند و زنان نیز باید صدایشان را به طوری دیگر به گوش برسانند. مطلب این نوع حرکت با زنان این است که برای کنسرتی که تتلو برگزار میکند آنهمه مشتری اشکار میشود؛ این فرهنگ و حرکت تتلو نیست که اینها را جذب میکند، بلکه عناد در روبه رو رفتاری است که ما در اینجا با آنها داریم. هنگامی ما آدمهای خودمان را نمیپذیریم و با آنها عناد داریم، عدهای به لج مشتری تفکر آدمی که از نظر محتوای فکری یا مطلب موسیقی چیزی برای گفتن ندارد خواهد شد و درواقع نتیجه حرکت ما رشد تتلوهاست».
بهراستی الان که پزشکیان رئیسجمهور شده، دلواپس رشد تتلوها نیست و عنادی با ذهن بسته افرادی که میخواهند تفکرشان را به جامعه تحمیل کنند، ندارد؟
دسته بندی مطالب
[ad_2]
منبع